امروز در گردهمایی مجمع وبلاگنویسان مسلمان شرکت کردم. از آنجایی که بین جلسههای مشابه که در یک سال گذشته در تهران شرکت کرده بودم، بهتر از بقیه بود جای تشکر و امیدواری داره. انشاءالله که از ظرفیتهای این مجمع به بهترین صورت استفاده بشه. فقط دو تا نکته توی دلم مونده دلم میخواد بگم که البته هیچ ربطی به هم ندارند:
یکی این که دعوت میهمان هیچ وقت قانونش این طوری نیست. باور کنید که همه جا اول با آقا یا خانم میهمان تماس میگیرند و از اون میپرسند که آیا شما میتونین تشریف بیارین یا نه. بعد اگه ایشون فرصت داشت، توی تبلیغات مینویسند که مثلا با حضور دکتر تهرانی یا حاجآقای نجمی یا هر میهمان شریف دیگه. ولی به نظر میرسید که نه آقای نجمی، نه آقای دکتر تهرانی و نه آقای قرائتی خبر نداشتهاند که قرار است در چنین جمعی سخنرانی کنند. و خب طبیعی است که کار به هم بریزد و هیچ یک از این آقایان تشریف نیاورند. اگر آقای نیلی هم تشریف نمیآوردند که دیگه واقعا ناجور میشد.
دوم این که از روحیه یکی از آقایونی که در جلسه شرکت داشتند و مدیر یکی از سرویسبلاگها هم هستند خوشم نیامد. از این که منفعلانه، بچهگانه و احساسی صحبت کردند حس بدی به من دست داد. وقایعی که چند ماه قبل در مورد همون سیستم پیش اومده بود، تازه برام قابل فهم شد. البته این حرفها نوعی سلیقه شخصیه. فقط از روحیه ایشون خوشم نیومد. خب خوشم نیومد دیگه. ای بابا! همین طور که از روحیه ابوذر هم خیلی خوشم اومد. تا حالا از نزدیک ندیده بودمش. از این که آدم در بند خیلی از قوانین و کلاسهای مرسوم نباشه خیلی حال میکنم. همین. دلم میخواست یه گزارش از جلسه بنویسم. یعنی نوشتم ولی حال نداشتم توی وبلاگم بنویسمش. حسش نبود.